پلاسکو تمام شد، آوارش را برداشتند، قربانیانش را دفن کردند و مسئولان از پاسخگویی به مردم و کسبه و خانواده قربانیان شانه خالی کردند؛ پلاسکو با همه چیزش دفن شد و حالا هرچه از آن مانده، انبوهی از خبرها و پیام‌هایی است که در دو هفته گذشته و از دقایق اولیه انتشار خبر ریزش ساختمان، آن‌قدر دست به دست شد که دیگر، جایی برای خبرهای دیگر نگذاشت. دو هفته گذشته، هرچه خبر و پیام بود، حول پلاسکو و  خشم و نفرت و تمسخر و مدح کسانی که قربانی شدند و آنهایی که از دور نظاره‌گر حادثه بودند، چرخید. اخبار منتشرشده، تاثیر آنها بر روان مردم و اهمیت مدیریت خبر و انعکاس آنها موضوعی شد تا دیروز در نشست پیامدهای روانی – اجتماعی پوشش اخبار بحران در فضای مجازی با نگاهی به حادثه پلاسکو، بررسی شود. نشستی که در آن اعلام شد: «شبکه‌های اجتماعی گرفتار تنفر و تمسخر شده‌اند، مردم دیالوگ منطقی را نمی‌شناسند، جامعه نیاز به دلخوشی دارد، پیام شبکه‌های اجتماعی القا‌کننده یاس و ناامیدی است و پیامدهای اجتماعی و روانی حوادث ٨ ماه گذشته بر مردم، نگران‌کننده است.»‌

هادی خانیکی، رئیس انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات، احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکی ایران و فردین علیخواه، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه گیلان، سه سخنران این نشست بودند، نشستی که در سالن انجمن‌های علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برپا شد. فردین علیخواه، اولین کسی بود که در این نشست، به پیامدهای اجتماعی انعکاس اخبار حادثه پلاسکو اشاره کرد و از پدیده‌ای گفت که در فضای مجازی تحت عنوان «My media» یا رسانه من، ایجاد شده: « این تعبیر، تمام معادله‌های رسانه‌های سنتی را به هم ریخته و خیلی چیزها را زیر سوال برده، وضعیتی که بحث‌های کلاسیک را هم به چالش کشیده است. درحال حاضر هیچ اتفاقی را نمی‌توان بررسی کرد بدون این‌که نقش شبکه‌های اجتماعی را هم در نظر گرفت، هم اکنون نقش این شبکه‌ها در جامعه‌پذیری اجتماعی کاملا پذیرفته شده است، اتفاقی که حالا افتاده، این است که در بحث شهروند- خبرنگار به‌عنوان رسانه جایگزین نام برده می‌شود.» به اعتقاد این جامعه‌شناس، درحال حاضر، رسانه‌های جایگزین زیاد شده‌اند و جامعه نوعی «پورولاریزم رسانه‌ای» را شاهد است.
علیخواه، به تحقیقی که پس از حادثه پلاسکو انجام داده، اشاره کرد: «من حدود ۶٠، ۵٠ پیام در ارتباط با حادثه پلاسکو را جمع‌آوری و در شش بخش دسته‌بندی کردم، یکی از موضوعاتی که در این بررسی به آن رسیدم این بود که در خیلی از این پیام‌ها، تمرکز بسیار زیادی به جانفشانی آتش‌نشان‌ها شده بود، غافل از این‌که برجسته‌سازی یک پیام می‌تواند منجر به ضعیف شدن پیام‌های دیگر شود، این اتفاق معمولا در بحث‌های سیاسی زیاد می‌افتد و برای دیده نشدن برخی مسائل، موضوعات دیگر، برجسته می‌شود، نگرانی ما هم در این بخش است.» او ادامه داد: « نکته دیگری که در این بررسی مشخص شد، سرزنش سلفی‌بگیران بود که بخش زیادی از این پیام‌ها به آن سمت رفت، باران ناسزا نوجوانانی را نشانه رفته بود که با محل حادثه سلفی گرفته بودند، بررسی این پیام‌ها نشان داد که کشور در ارتباط با این پدیده‌ها دچار کمال‌گرایی است، درحالی‌که این مشکل تنها مختص ایران نیست، کما این‌که در ماجرای دزدیده شدن هواپیمای قاهره، یک جوان انگلیسی اصرار داشت که با هواپیماربا، سلفی بگیرد، یا افراد زیادی هستند که با اردوگاه آشویتس عکس می‌گیرند از این نمونه‌ها زیاد است، بنابراین نباید این طور تصور کرد که این مسائل تنها مربوط به جوامع درحال توسعه و فاقد سواد می‌شود.» به گفته او، نکته سومی که در این پیام‌ها مشاهده شد، نقد مسئولان و تصمیم‌گیران حادثه بود: «متاسفانه در این پیام‌ها، کمتر حرف‌های جدی دیده شد، یک یا دو نفر از اعضای شورای شهر، سوژه شده بودند و به نظرم خیلی از مسئولان کشور باید قدردان این افراد باشند که شده بودند گوشت دم توپ. با یک جست‌وجوی ساده می‌بینید که آقای فلانی و آقای فلانی، مظهر بحث‌هایی در این پیام‌ها شده‌اند تا افرادی خودشان را پشت آنها پنهان کنند.» نکته دیگری که علیخواه به آن اشاره کرد، مقایسه وضع ایران با کشورهای دیگر و انعکاس رفتارهای مثبت مردم در حادثه پلاسکو بود، مثل باز کردن خیابان‌ها برای رد شدن ماشین‌های امدادی و گل باران کردن ایستگاه‌های آتش‌نشانی: «نکته دیگری که در کنار همه این پیام‌ها دیده می‌شد و من از آن تحت عنوان پچ‌پچ، یاد می‌کنم، مطرح کردن موضوعاتی درباره علت وقوع حادثه و این‌که چرا ساختمان فروریخت، است. بخشی از این پیام‌ها، حرف و حدیث‌هایی است که پیرامون این موضوع مطرح شد. برای ما که جامعه‌شناسی خوانده‌ایم، حادثه یک بحث است و تفاسیر از حادثه بحثی دیگر. تفسیرهایی که می‌تواند اثرگذار باشد.» او معتقد است که با همه اینها، هیچ‌کس پاسخگوی مردم نبود: «از یک طرف، مردم موضوعاتی را مطرح می‌کردند و خواستار پاسخگویی مسئولان بودند، اما از آن طرف ما تنها شاهد سکوت بودیم.»


خبرنگاران حوادث در معرض افسردگی
این جامعه‌شناس در ادامه گذری به آثار اجتماعی حادثه پلاسکو زد و با بیان این‌که شیوه انعکاس خبر در رفتار و روان انسان‌ها تاثیر دارد، گفت: «در کشورهای توسعه‌یافته، آثار اخبار را بررسی می‌کنند، مثلا بعد از تیراندازی در یکی از مدارس، بررسی شد که این حادثه چقدر روی دانش‌آموزان تاثیر گذاشته، در ارتباط با حادثه ١١ سپتامبر هم همین اتفاق افتاد و بررسی‌هایشان نشان داد کسانی که هفته‌ای ۶ ساعت فروریختن ساختمان را دیدند، ٩ برابر دیگران، در معرض ابتلا به افسردگی هستند. این تاثیرگذاری حتی برای خبرنگاران و منعکس‌کنندگان خبر این حوادث هم ایجاد می‌شود، برخی تحقیقات نشان می‌دهد که خبرنگاران حوادث، بیش از سایر خبرنگاران دچار افسردگی می‌شوند. حتی خواندن بیش از حد اخبار حوادث هم، می‌تواند دلزدگی از جهان را در میان افراد ایجاد کند.»


اخبار منفی، حساسیت‌زدایی می‌کند
علیخواه، به موضوع دیگری اشاره کرد؛ آن هم حساسیت‌زدایی از مردم با انعکاس اخبار مربوط به حوادث بود: «خبرهایی که در فضای مجازی منتشر می‌شوند، این نگرانی را ایجاد کرده‌اند که منجر به حساسیت‌زدایی از مردم شوند، این نگرانی از سوی ما هم وجود دارد که در معرض این‌همه اخبار منفی قرار گرفتن، منجر می‌شود تا افراد نسبت به محرک‌ها خنثی شوند.» او ادامه داد: «در هفت، هشت ماه گذشته، اخبار را که بررسی می‌کنیم با خبرهای تلخ، واژگون شدن اتوبوس حامل سربازها، برخورد فیزیکی با دستفروش فومنی، درگذشت عباس کیارستمی، حادثه قطار تبریز، درگذشت ‌هاشمی رفسنجانی، فروریختن پلاسکو و سیل سیستان و بلوچستان و حالا هم فوت کولبران مواجه می‌شویم که ما را نسبت به پیامدهای اجتماعی و روانی انعکاس این اخبار در میان مردم، نگران کرده است. این اخبار روی جامعه تاثیر می‌گذارند.»


پیام شبکه‌های اجتماعی القا‌کننده یاس و ناامیدی است
به گفته او، شبکه‌های اجتماعی درحال حاضر، گرفتار تنفر و تمسخر شده‌اند: «چرا ما نمی‌توانیم درباره حوادث بحث کنیم و حرف بزنیم؟ در پیام‌ها دیدم کسانی مطرح کرده بودند که از سلفی‌گیران حادثه پلاسکو، به‌عنوان ماده زیرین آسفالت خیابان استفاده شود، مطرح کردن این مسائل نشان‌دهنده اوج تنفر است، جامعه ما دیالوگ منطقی را کمتر بلد است، بسیاری از پیام‌ها، یک نوع یاس و ناامیدی درباره ساخته شدن و بهتر شدن اوضاع و پسرفت مملکت را القا می‌کنند، این پیام‌ها ایران‌هراسی را ایجاد می‌کنند و از آن طرف، اینطور وانمود می‌کنند که یک جامعه کمال‌گرا در آن طرف آب، وجود دارد.» به اعتقاد این جامعه‌شناس، باید به این موضوع فکر شود که پس از حوادث، چطور می‌توان روان افراد آسیب‌دیده را درمان کرد، باید اقداماتی شود که نگاه افراد صدمه‌دیده در حوادث، مثبت شود: «متاسفانه ما بحث مسئولیت‌پذیری اجتماعی را در میان مسئولان ندیدیم، باید این را بدانیم که آنچه می‌نویسیم بر دیگران اثر می‌گذارد، ما بعد از حادثه پلاسکو، یک برنامه‌ای برای دلخوشی مردم نیاز داریم، یک مقدار امید اجتماعی به‌ویژه در میان جوانان باید افزایش پیدا کند.»


برجسته‌سازی اخبار ناخوشایند به سلامت روان آسیب می‌زند
احمد جلالی، رئیس انجمن روانپزشکی ایران، نفر دیگری بود که به پیامدهای روانی انعکاس اخبار پلاسکو، اشاره کرد. او با طرح این سوال که «باید چه اقدامی انجام شود تا مردم کمتر دچار آسیب روانی شوند؟» ادامه داد: «متاسفانه این موضوع رعایت نمی‌شود که رسانه‌ها چه چیزهایی را باید منعکس کنند تا مردم کمتر آسیب ببینند. اهالی خبر می‌گویند خبرِ خوب، خبرِ بد است. حادثه پلاسکو همان خبر بد بود که همه را جلو تلویزیون میخکوب کرد، واقعا چه ضرورتی داشت که شبکه خبر، مدام تصاویر پلاسکو را نشان دهد، این یعنی انتقال استرس به مردم. ما نمی‌گوییم خبرها سانسور شوند، بلکه می‌گوییم، نفع جامعه را باید در نظر گرفت.» او گفت: «در رسانه ملی، حوادث ناخوشایند خیلی برجسته می‌شود و ما نمی‌دانیم این کار با چه هدفی انجام می‌شود، اقدامی که درنهایت ما را افرادی بی‌تفاوت بار می‌آورد. در رسانه‌هایی که در فضای مجازی فعالیت می‌کنند هم وضع همین بود، این خبرها، آگاهانه یا ناآگاهانه، به سمتی می‌روند که حتما به سلامت روان جامعه صدمه می‌زند.» به گفته او، آثار مخرب حادثه پلاسکو بر سلامت روان مردم، شروع شده است، یکی از آنها هم افسردگی و ناامیدی و ترس از تکرار این رویدادها، در بیداری و خواب است: «در کنار همه اینها، باید به افرادی که در صحنه با حوادث مواجه هستند هم توجه شود، اینها هم نیاز به رسیدگی دارند.»


 تمام اخبار بعد از پلاسکو به نقد جامعه و رسانه‌ها و نخبگان گذشت
هادی خانیکی، رئیس انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات هم درباره روزنامه‌نگاری بحران، توضیحاتی داد: «در حادثه‌ای مانند پلاسکو، فرایند اطلاع‌رسانی از یک مرحله وارد مرحله دیگر می‌شد. ابتدا خبرهای مربوط به قربانیان بود، بعد درباره ساختمان‌هایی که وضع مشابه پلاسکو را داشتند و این سوال مطرح شد که تهران چقدر ساختمان پلاسکو دارد، بعد مردم به خودشان آمدند و دیدند که خیلی از مجتمع‌هایی که در آن زندگی یا کار می‌کنند، وضع مشابه پلاسکو را دارد، پس از آن ماجرای ضعف مدیریت شهری مطرح شد و در ادامه هم نقدهایی به مردم کردند که چرا تجمع کردند و چرا در خیابان‌ها راه را برای ماشین‌های امدادی باز نمی‌کنند و … در چند روز گذشته، تمام اخبار به نقد جامعه و رسانه‌ها و نخبگان گذشت، طوری شده بود که همه همدیگر را نقد می‌کردند، جامعه علیه دستگاه رسمی و دستگاه رسمی علیه مردم. به‌هرحال هیچ‌کس از نقد در امان نبود، از کسبه ساختمان پلاسکو تا اداره‌کنندگان شهر و حتی آمریکا.» او با طرح این سوال که «از حوزه ارتباطات چه موضوعی را باید برگزینیم؟» ادامه داد: «ما باید به چه موضوعی می‌پرداختیم که به‌عنوان شهروند-خبرنگار یا سیاست‌گذار یا خبرنگار، کمتر به آن پرداختیم. بزرگ‌ترین مسئله‌ای که به آن نپرداختیم، ارتباطات بحران و ریسک بود.» او در ادامه توضیحی درباره جامعه در ریسک داد: «جامعه در ریسک، جامعه بحرانی نیست، چراکه ریسک، می‌تواند باعث شود تا جامعه هوشیار شود و بداند کجا ضعف دارد و آن ضعف‌ها را بپوشاند. ارتباطات مخاطره یا ریسک، یک جاهایی حتی می‌تواند ما را از بحران خارج کند. درحالی‌که در حادثه پلاسکو، همه چیز رفت به آن سمت که چرا شهروند-خبرنگارها، این‌قدر عکس می‌گیرند و از این بحث‌ها.» این جامعه‌شناس به اهمیت ارتباطات در بحران هم اشاره‌ای کرد: «در ارتباطات در بحران، این موضوع مطرح می‌شود که چه باید کرد. یا روزنامه‌نگاران ما چقدر از نظر فیزیکی و متافیزیکی، آمادگی حضور در بحران دارند، این‌که چه نوع خبرهایی در بحران منعکس شود، آیا ارزش‌های خبری همیشه منفی است یا می‌تواند خبرهای مثبت هم باشد، درحالی‌که پس از حادثه پلاسکو ما درگیر افراط و تفریط بودیم، یا افراد در اوج فداکاری و ایثار بودند یا در اوج زیر پا گذاشتن ارزش‌های اخلاقی. همه بار بر دوش شهروند-خبرنگارها یا خبرنگارها نیست، مردم هم باید مسئول باشند. اینها باید در آموزش‌های شهروندی آورده شود.» او در پایان پیشنهاد داد تا آموزش ارتباطات ریسک یا مخاطره با ارتباطات بحران از هم تفکیک شود.

 

منبع

(Visited 73 times, 1 visits today)